پاپ مسیحی از سال 1775 تا سال 1799 میلادی وی نخست دست باصلاحاتی زد، اما بر اثر اختلافی که با امپراطور آلمان و جمهوری فرانسه یافت واستقامتی که در برابر دیرکتوار کرد بدست ژنرال برتیه توقیف شد. و بناپارت قسمتی از کشور وی و شهر رم راضبط کرد و او سرگردان به فرانسه رفت و آنجا بمرد
پاپ مسیحی از سال 1775 تا سال 1799 میلادی وی نخست دست باصلاحاتی زد، اما بر اثر اختلافی که با امپراطور آلمان و جمهوری فرانسه یافت واستقامتی که در برابر دیرکتوار کرد بدست ژنرال برتیه توقیف شد. و بناپارت قسمتی از کشور وی و شهر رم راضبط کرد و او سرگردان به فرانسه رفت و آنجا بمرد
دارای چشمانی چون چشم میش به هیأت و رنگ. که چشمانی میشی رنگ دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). آن که چشم وی مانند چشم میش سیاه خاکستری رنگ بود. (از ناظم الاطباء). اشهل. (دهار) (نصاب الصبیان) (مجمل اللغه) (زمخشری) (یادداشت مؤلف) (مهذب الاسماء). شهلا. (دهار) (نصاب الصبیان) (یادداشت مؤلف) (مهذب الاسماء) : رجل اشهل، مرد میش چشم. (منتهی الارب) ، احمق و ابله و نادان. (ناظم الاطباء)
دارای چشمانی چون چشم میش به هیأت و رنگ. که چشمانی میشی رنگ دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). آن که چشم وی مانند چشم میش سیاه خاکستری رنگ بود. (از ناظم الاطباء). اشهل. (دهار) (نصاب الصبیان) (مجمل اللغه) (زمخشری) (یادداشت مؤلف) (مهذب الاسماء). شهلا. (دهار) (نصاب الصبیان) (یادداشت مؤلف) (مهذب الاسماء) : رجل اشهل، مرد میش چشم. (منتهی الارب) ، احمق و ابله و نادان. (ناظم الاطباء)
مقدم. سابق. که پیش قدمی کند. که نخست بکاری درآید. که در کارها مقدم باشد، آنکه بر دیگران سابقۀ دوستی و خدمتگزاری دارد، در اصطلاح علم فتوت از علوم تصوف، در فارسی مترادف کبیر که او را شیخ و پدر نیز گویند. بزرگ قوم. رأس الحزب
مقدم. سابق. که پیش قدمی کند. که نخست بکاری درآید. که در کارها مقدم باشد، آنکه بر دیگران سابقۀ دوستی و خدمتگزاری دارد، در اصطلاح علم فتوت از علوم تصوف، در فارسی مترادف کبیر که او را شیخ و پدر نیز گویند. بزرگ قوم. رأس الحزب